باید یه راهی پیدا کنم برای فکر نکردن بهت...
مثلا هربار بهت فکر میکنم یه لیوان آب بخورم، یا مثلا زنگ بزنم به یکی که ازش خوشم نمیاد و حالشو بپرسم، یا بلند شم ده رقم راه برم، یا ده تا دراز نشست برم.
اونوقت احتمالا باید روزی چندساعت بمونم تو دستشویی، آخر ماه پول قبض گوشی رو ببندم رو پونصد تومن، شاید لاغر شم، یا شکمم سفت شه مثلا.
خندهام میگیره، از اینکه درد دوست داشتن میتونه چقدر قوی عمل کنه.
دیشب که یکی از پسرا وسط جلسه شروع کرد عزیزم خطابم کردن، یهو پریدم بهش که من عزیز شما نیستم! بعد یهو فکر کردم خب چرا؟! این تعهد احمقانه به آدمی که مال تو نیست و تو رو نمیخواد از کجا میاد؟ حالا شاید از خود اینی که عزیزم خطابت میکنه یه کیس جدیدی دربیاد، ولی تو چرا یهو همه درارو بستی دوباره؟