روزی می بایست می مرد ، نمایشی به کارگردانی سید رضا موسوی اثری است جسور و شجاعانه ، که داستانی پر تکرار را از زاویه ای متفاوت به تصویر می کشد . داستان مکبث ، سرداری که طمع می کند و با عواقب گناهان خود به تباهی کشیده می شود .
اگر نمایشنامه را خوانده باشید ، متوجه می شوید که یکی از عناصر جذاب نمایشنامه کاراکترهای جادوگرانند ، کاراکترهای که شاید آنچنان که باید دیده نمی شوند . رضا موسوی با دیدگاه جدید خود از مکبث ، جادوگران را با جزئیات بیشتری به صحنه آورده ، جادوگرانی با کاراکترهای متفاوت ، یکی چابک و سریع ، دیگری باهوش و نکته سنج ، دیگری خنگ و دست و پا چلفتی و هر کدام به شکلی متمایز ؛ و نکته مشترک آنجاست که این جادوگران ، همچون پریان دریایی با زبان آواز حرف می زنند و با همین زبان سعی در اغوا و گول زدن مکبث دارند و این یکی از نکات جذاب این نمایش است .
همه عناصر موجود در نمایش به درستی جای گذاری شده اند . طراحی لباس و صحنه ، طراحی نور ، بازی بازیگران و غیره همه در راستای هدف نمایش پیش می روند و از کادر نمایش بیرون نمیزنند . مهم ترین عناصر موجود در این نمایش ، حرکت و موسیقی هستند . رضا موسوی که زبان بدن و حرکت را به خوبی می شناسد ، در طراحی حرکت و استفاده از بدن و همراهی موسیقی زیاده روی نکرده و همین عاملی است که موجب می شود مخاطب دچار یکنواختی نشده و با اثر همراه شود .
اما آنچه که اثر را متمایز می کند این است ، که در این گونه از سبکهای نمایشی ، زمانی که بار اصلی کار بر دوش بدن و موسیقی است ، عموما کارگردان متعهد به مخاطب نیست و راه خود را می رود ، اما " روزی می بایست می مرد " اینگونه نیست . کارگردان و دراماتورژ ، تلاش خود را کرده اند که مخاطب ، بخصوص در صورتی که متن اصلی را نخوانده باشد ، با خط داستانی همراه شود . ممکن است که مطلقا این اتفاق برای تمامی مخاطبان نیافتد اما ، به خوبی قابل مشاهده است که کارگردان تلاش خود را کرده که به مخاطب احترام بگذارد و او را با خود همراه کند و این ، قابل احترام است .
در پیش روی صحنه ها ، کارگردان ، از الگوهایی بهره گرفته که مخاطب را از تغییرات آگاه کند . اما نکته منفی اینجاست که همین الگوها این تصور اشتباه را ایجاد می کند که کار ، در حال تکرار شدن است . شاید عامل این اتفاق نیز ، حضور خود کارگردان در اثر به عنوان بازیگر و توجه نکردن به برخی اشکالات برای تصحیح باشد .
در کل ، نمایش " روزی میی بایست می میرد " ، اثری است یکدست ، با عناصر همراه با کار و ریتم درست که قطعا مخاطب را با خود همراه خواهد کرد . قطعا هر اثر نمایشی دارای کاستی های است ، این نمایش نیز از این قاعده مستثنا نیست ، اما در فضای تئاتر دانشجویی و محدودیت های موجود ، آثاری همچون این نمایش که بیش از 18 ماه برای تولیدو طراحی آن وقت گذاشته است ، اثری است ارزشمند که باید دیده شود .
رؤیا عطارزاده اصل . سوم خرداد 1396