رؤیای نیمه شب تابستان

شبیه صدای شکستن برف زیر نور ماه

۷ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

دیوار ناقص احساس

نصفه مونده . مثل دیوارى که نصفه مونده و فراموش شده ، فنجونى که لب پر شده و نشسته به امید شفا ، جنینى که نطفه نبسته روح گرفته و مونده بى جسم .

یه چیزى بین ما نصفه مونده . یه حس ، که هیچ وقت به بلوغ نرسیده و سرکوب شده ، که یاد گرفته با از دور با دیدنت بخنده و تو روت اخم کنه ...

یه حالى بین من و تو ناقصه ، ازین حالا که نه هست و نه نیست . یه حالى شبیه شک . یه حالى شبیه دنبال کردن سایه ات از گوشه ى چشم . یه حالى شبیه برق توى چشمات ...

یه حالى که انگار تا ابد ناقصه بین من و تو ...

١١ آبان ١٣٩٤

#پستِ_خیلى_موقت

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
رؤیا عطارزاده اصل

جامعه

مى گوید : " جامعه ات را عوض کن ! "

مى خندم . مى خندم و ساچمه را در دستم له مى کنم . 

آیس پک هایشان را با ضرب مى کوبند روى میز و مى گوید : " جامعه ات را عوض کن ! "

دستم را روى قبضه محکم مى کنم و ماشه را مى کشم . آیس پک شکلاتى و مغزم ، پاشیده در صورتش . صورتش را پاک مى کند و مى نویسد : " مشکل اینجاست ، منطقى نیستى! " 

از خواب که مى پرم ، تمام زندگى ام مزه خون مى دهد ...

مزه تلخ ناکامى ... #بجنگ #خسته #مى_گذره

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
رؤیا عطارزاده اصل

زندان ضحاک

اینکه بدونى ، اشتباهاتت رو ، کارهاى ناتمومت رو ، تمام قدم هایى که اشتباه برداشتى رو ، یه فاجعه است . مثل خودکشى تدریجى مى مونه ، انگار جلوى آینه وایسى و با آرامش ، دونه دونه رگ هات رو از تنت بیرون بکشى و به این فکر کنى که تموم مى شه یروز و هیچ وقت نشه . مثل تمام اسطوره هاى بى گناه تاریخ دنیا . مثل پرومته ، سیزیف و ضحاک ماردوش .

وقتى مارهات روى دوشت سوارن و هربار دست مى اندازى به کندن کله شون ، دوباره رشد مى کنند ، یعنى تو جهنم مخصوص خودت زندانى شدى و دارى به آهنگ هاى توصیفى از دنیاى زیباى بیرون گوش مى دى . 

ولى این دیوارا مى ریزن بالاخره ، یا نهایتا ، این سنگ هرروزه اى که مى برى بالا مى افته روت و از خون ریزى ناحیه کبد ، مى میرى ... بعد مى تونى بلند شى از جات و برى دنبال زندگى اى که حتى نمى دونى چه شکلى و فکر کنى ، دنیا حتما شبیه همه آهنگ هاى قشنگ عاشقونه است...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رؤیا عطارزاده اصل

پرومته وامانده

به مثابه پرومتئه اى که خدایان رهایش کردند و آدمیان هم . وامانده بین پرندگانى که وحشت دارد از آن ها و در انتظار پیک ابلهى است که آبى باشد روى تمام آتش هاى ربوده شده . از یادرفته اى که صداى بى دردى هاى صبحگاهى  دویده در رگ هاى بیست و یک سالگى اش و به خودکشى هاى مى ماند ، که نکرده ...نه راه پس دارد و نه پیش ... شبیه نیمه انسانى است که جگرش را گرفته در دست و نشسته کنار آتش و دانه مى پاشد براى کلاغ ها .

او ، همان گمشده ى در میان هفتاد میلیون ستاره است ، که صبح به صبح از تلخى خواب ها کشیدندش بیرون و سوزنش کردند به دنیا و وقتى پرسیدند هذیانى دارد یا نه ، گفت نه ؛ در حالى که داشت ...

#یادواره_اى_براى_تمام_خستگى_ها

#تهران_ناکجا_آباد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رؤیا عطارزاده اصل

فرار

سرشو انداخت پایین گفت آره فرار کن ، مثل همیشه ... دارى از واقعیت هاى تلخ زندگیت فرار مى کنى ... نگاش کردم ، خوب .. انگار که چند لحظه طول بکشه تا مغزم تحلیل کنه اون جمله رو . با خودم گفتم نمى دونه چى داره مى گه . شاید یه جایی این جمله رو شنیده و فکر کرده الان وقتشه ... ولى راست مى گفت . 

من داشتم فرار مى کردم . مثل آدمى که وایساده پشت پنجره و پرده هارو کشیده و نمى خواد بدونه اون بیرون واقعا چه خبره ...

بهش گفتم واقعیت هاى تلخ زندگى من چى ان؟ سرشو تکون داد گفت هیچى ، بى خیال . بعد پرده هارو کشید ، چراغ هارو خاموش کرد و رفت . 

انگار که هیچ کس پشت سرش جا نمونده ...

#اردیبهشت٩٦ #رؤیا #خوابهاِى_لعنتى

عکس از : رویا عطارزاده اصل 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
رؤیا عطارزاده اصل

تنگ ماهى

زندگى بى انگیزه ، شبیه تنگ ماهى است .. هر از چندگاهى به سرت مى زند شناور شوى روى سطح آب ، که آدم ها به انزجار بیافتند از لاشه ى پهلو گرفته ات ، پرتت کنند ته سطل زباله و تمام ...

حداقل اش این است که کاش توى یکى از این خواب ها جا مى ماندیم ، جایی که پروازهایمان عطر دارد ، دویدن هایمان جان ، و احساساتمان بر نوک انگشتهایمان مى ماند و این ، مى توانست تنها انگیزه مان باشد ... 

#تمام

عکس از : رویا عطارزاده اصل

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
رؤیا عطارزاده اصل

پروانه ها

-پروانه ان اینا

 +ولى مى شه به شکل تیکه هاى پازل هم بهشون نگاه کرد ، مثلا با تیکه هاش شکل هاى نو ساخت ..

#پروانه_سازان 

#مستند

عکس از : رویا عطارزاده اصل 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
رؤیا عطارزاده اصل