به مثابه پرومتئه اى که خدایان رهایش کردند و آدمیان هم . وامانده بین پرندگانى که وحشت دارد از آن ها و در انتظار پیک ابلهى است که آبى باشد روى تمام آتش هاى ربوده شده . از یادرفته اى که صداى بى دردى هاى صبحگاهى  دویده در رگ هاى بیست و یک سالگى اش و به خودکشى هاى مى ماند ، که نکرده ...نه راه پس دارد و نه پیش ... شبیه نیمه انسانى است که جگرش را گرفته در دست و نشسته کنار آتش و دانه مى پاشد براى کلاغ ها .

او ، همان گمشده ى در میان هفتاد میلیون ستاره است ، که صبح به صبح از تلخى خواب ها کشیدندش بیرون و سوزنش کردند به دنیا و وقتى پرسیدند هذیانى دارد یا نه ، گفت نه ؛ در حالى که داشت ...

#یادواره_اى_براى_تمام_خستگى_ها

#تهران_ناکجا_آباد